demo
reza mortazavi avatar

رضا مرتضوی

  • من هم مانندِ هر آهنگساز یا هر انسانِ دیگر از کودکی مسحورِ صداها و نغمه ها بودم. زمانی که تنها سازِ در دسترِسم ملُدیکای خاله ام بود که در اتاقِ کوچکِ انتهای حیاطِ خانه‌ی مادربُزُرگم هفته ای یک بار مرا به آن‌جا می‌کشانید، یا کیبوردِ پسرِ همسایه که با آن همه دکمه و چراغ هوش از سَرَم می‌بُرد. روزهایی که اسم و شکلِ سازهای دیگر تنها یک خیال بود.

    در یک روزِ گرمِ تابستانیِ دوازده سالگی، زمانی که خودم کیبُرد‌دار شدم خوش‌حال ترین انسانِ جهان بودم. همان روزی که به خیالِ خودم اولین آهنگم را ساختم. در تمامِ چهار-پنج ماهی که کلاسِ کیبُرد می‌رفتم مسیر کلاس تا خانه را (که زیاد هم دور نبود) میدویدم تا زودتر به خانه برسم و همان روز مشقِ سازم را تمام و کمال انجام دهم. روزهای سختِ دو دلی و یک بام و دو هوایی. روزهایی که هرچه بیشتر می‌گذشت بیشتر شیفته ی موسیقی می‌شُدم و بیشتر موردِ مذِمتِ فامیل قرار میگرفتم که: "قِرتی شده و به جای درس و مشق مُطربی می‌کند!"
    بعد از چهار-پنج سال پدر و مادرم برایم سازِ بهتری گرفتند و کم-کم با دو سه تایی از دوستانم هم‌ساز شدیم و ساختیم و زدیم و برای اولین بار نغماتِ خودمان را اجرا کردیم.

    زمانی که در دانشگاهِ یزد مشغول تحصیلِ رشته ی مهندسیِ نساجی شدم متوجه شدم که هیچ کجای جهانی که آینده ی پیشِ رویم را برایم می‌سازد به من تعلق ندارد. از این رشته و شهر انصراف دادم و دانشجوی رشته ی مدیریتِ صنعتیِ دانشگاهِ علم و فرهنگِ تهران شدم. با بازگشت به تهران با پولِ پیشِ خانه ی یزدَم یک پیانو گرفتم و هم زمان با تحصیل مدیریت در دانشگاه شروع کردم به یادگیریِ کلاسیک و مُدَونِ موسیقی: نواختنِ پیانو، یادگیریِ مبانیِ موسیقی و سُلفژ، هارمونی، کُنترپوان، فرم و آنالیز، سازشناسی و ارکستراسیون و آهنگسازی.

  • بعد از اتمامِ دوره ی لیسانس با پیشنهادِ دوست و هم‌سازم: سیامکِ پیشدادیان (که چه موهبتی ست فرمانروایانِ بهشت را که هم اکنون کنارش هستند) در کنکورِ فوقِ‌لیسانسِ رشته ی آهنگسازی شرکت کردم و در دانشگاه سوره مشغول به تحصیل شدم.

    دورانِ تحصیل که سپری شد روانه ی فرنگ شدم و اولین آهنگسازِ ایرانیِ مقیمِ مرکز بین المللیِ آهنگسازیِ "ویسبی." در طولِ اقامتم به جز آهنگسازی و تدریس هم‌کلام و هم‌قدم و هم‌کار شدم با آهنگسازان و نوازندگانِ خوش ذوق و کار بلدِ جهان، و منجر به اجرای کنسرت های مشترک با آنسامبل های متفاوت در ایران و اروپا شد که همچنان دل‌مشغولیِ هنوزم است.
    موسیقیِ فیلم بخشِ هیجان انگیزِ دیگرست که گاه-گاه می‌نویسم و با جادوی سینما روی پرده ی نقره ای هم‌راه می‌شوم.

    تا امروز در چند فیلم به عنوانِ بازیگر هم سینما را تجربه کرده ام.

    رضا مرتضوی
    آذر نود و چهار